ساده ترین درس زندگی این است: هرگز کسی را میازار

سرود توبه

چهارشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۴، ۰۳:۱۲ ب.ظ

مرتاضی که برای ادای مراسم توبه زیر درختی زانو زده بود و طلب مغفرت میکرد چند پرنده را بالا سرش دید.

از دیدن پرندها منقلب شد و فکر کرد چقدر خوب بود جای یکی از این پرندها باشد.

         


نیروی معنوی او به حدی بود که بی درنگ این آرزویش به حقیقت پیوست و تبدیل به پرستو شد و همرا پرستوی ماده ای به پرواز در آمد.
این دو پرستو از زندگی لذت می بردن. 




و با منتهای دقت از جوجه هایشان مراقبت میکردن و پس از هر پرواز برای آنها کرمهای درشت می اوردن.




یک روز هنگام سپیده دم پرستوی نر که برای پرواز روزانه لانه اش را ترک کرد رفت ودیگر نیامد.

چون جفت دیگری پیدا کرده بود.






پرستوی ماده که جفت اول او بود پس از انتظاری تلخ و طولانی با اندوه و حسرت ناله ای کرد و گفت:

این پرستو فطرت انسانی خود را نشان داد!



 

چند روز بعد پرستوی نر دوباره بر روی شاخه ای جفت سابق خود را دید. و خواست به او نزدیک شود.

جفت ماده آزرده خاطر از بی وفای او فریاد زد:

بمن نزدیک نشو!

پرستوی نر پرسید:

چرا با من این طور به خوشنتت رفتار میکنی؟

پرستوی ماده جواب داد:

چون تو یک پرنده اصیل نیستی. اگر تو به راستی پرستوی واقعی بودی من و جوجه هایت را تنها نمی گذاشتی و جفت دیگری نمیگرفتی.


پرستوی نر با شرم و اندوه از شاخه پرید ورفت و روی شاخۀ درختی نشست.

در این هنگام گربه ای از درخت بالا رفت  و به او نزدیک شد.

پرستو چنان ترسید که از روی شاخه افتاد و مرد.




مرتاض بصورت اصلی خود برگشت و انسان شد و به به فکر عمیقی فرو رفت. و از خود می پرسید:

 

آیا یک انسان می تواند به پایه ای برسد که فطرت نیک پرندگان را داشته باش؟

گربه که فکر او را خوانده بود به آرامی جواب داد:

نه، این غیر ممکن است!

مرتاض پرسید:

چرا؟ چرا غیر ممکن است؟

گربه ناله کنان گفت:

فطرت قدرت شرور و بد کاریست! منم خیلی سعی میکنم خوب با شم اما بمحض دیدن موش صحرایی یا پرندۀ  خوب بودن را فراموش میکنم.

فطرت انسان ها هم همین طور است؛ انسان ها هم مثل گربه ها بی صفت و نا پایدارند.


مرتاض که از هستی و فطرت خویش شرمسار شده بود گفت:

زود از کنار من دور شو چون با وجود تو نمی توانم دعا بخوانم و راز و نیاز کنم.


در این هنگام الهۀ عشق در برابر مرتاض ظاهر شد و گفت:

پسرم تو هنوز از هوس های خود آزاد نشده ای، اول برو هوس ها وامیال خود را بکش بعد از آن برای توبه به اینجا بیا.


                                            و سکوت سرتا سر دشت را فرا گرفت.

         

                 

                         « کاش ما انسانها هم فطرتی چون پرندگان داشتیم»



 

 



  • aseman abi

زندگی سبز

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی